واکسن 2 ماهگی
گلم 20 آبان من و تو ،بابایی و مامانبزرگ رفتیم واسه واکسن 2 ماهگی.
نمیدونم چرا هنوز یه فکری نکردن که این واکسن وحشتناکو تبدیل به قطره کنن!!!!!!!!!
بابا که اصلا تو اتاق نیومد دلشو نداشت نگاه کنه .منم فقط زل زدم تو چشات تا تزریق تموم شد .کاش میشد دردتو من تحمل میکردم.مامانبزرگ هم خدا خیرش بده که پاهاتو نگه داشت.
خداروشکر بعد از یک دقیقه گریه ات قطع شد و رفتیم خونه .تب نکردی و هیچ مشکلی هم پیدا نکردی.امیدوارم همه سختیهای زندگیتو به راحتی همین واکسنت پشت سر بذاری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی